شب بیداری آرشیدا خانم
سلام فرشته مامان چند وقت میخوام وبلاگتو بروز کنم ولی وقت نمی کنم با اینکه خونه مامان ملی هستیم و خیلی از کاری شما رو مامان ملی انجام میده بازم وقت کم میارم چون در کنارش دارم درس میخونم و میانترم ها هم شروع شده. الان که مشغول نوشتن هستم شما تو بغل مامانی و داری شیر میخوری .گل مامان دیشب خیلی اذیت شدی نمیدونم دلت درد گرفته بود یا مشکل دیگه ای داشتی من و مامان ملی ، بابای بالا سر شما بودیم و همه بغلتون میکردیم تا اروم بشی . چون بابای فردا باید می رفت سر کار از اتاق بیرونش کردیم تا بخوابه.خلاصه از ساعت ١١:٠٠ تا ٣:٠٠ بیدار بودی نا آرامی میکردی بمیرم که شما اینقدر اذیت شدی . امشب قرار بریم خونه باباجون قرار فامیلای بابای بیان دیدن شم...
نویسنده :
مامانی
14:59